جدول جو
جدول جو

معنی ککایی بردن - جستجوی لغت در جدول جو

ککایی بردن
خندیدن، قهقهه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ کَ دَ)
گله کردن. شکوه نمودن. اظهاردرد و شکایت کردن. (از یادداشت مؤلف) :
از دشمنان برند شکایت بدوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم ؟
سعدی.
چه دشمنی که نکردی چنانکه خوی تو باشد
به دوستی که شکایت به هیچ دوست نبردم.
سعدی.
سعدی ز دست دوست شکایت کجا برم
هم صبر بر حبیب چو صبر از حبیب نیست.
سعدی.
پسر از بی طاقتی شکایت پیش پدر برد. (گلستان).
از دشمنان برند شکایت به نزد دوست
چون دوست دشمن است شکایت کجا برم ؟
اظهری (از امثال و حکم)
لغت نامه دهخدا
به حالت صرع افتادن، ابتلا به تشنج بر اثر تب شدید
فرهنگ گویش مازندرانی